بـــــه خـــــاطر * دوســـــت داشـــــتنت *
***************************
من غرورم را به راحتی به دست نیاوردم...
که هر وقت دلت خواست... خــــــردش کنی...!
غرور من اگر بشکند
با تکه هایش
شاهرگ زندگی تو را نیز خواهد زد!
***********************************
دیـــــروز کـــــه داد زدی: دوســـــتت دارم...
گـــــفتم: نـــــمی شـــــنوم! بـــــلند تـــــر!
امـــــروز کـــــه آرام گفـــــتی: دیــــــگه دوســـــت نـــــدارم....
گـــــفتم: هـــــیس... چـــــرا داد مـــــیزنی...؟!
*****************************************************************
دلم برای باران تنگ شده است
دلم برای صدای قطره هایش تنگ شده است
دلم تنگ است برای پرسه زدن زیر باران...
بارانی که به من آموخت رسم زندگی را...
دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان
برای ابر های سیاه سرگردان...
در آن روز ها بارانی بود برای قدم زدن در زیر آن و خالی کردن دل های پر از غم.
مدتی است که دیگر نه بارانی است و نه ابری...
این روز ها تنها یک قلب است پر از درد ...
که نمیداند درد دلش را به چه کسی بگوید.
***********************************************************
گفتی دوستم داری
به اندازه ی تمام قطرات بارانی که روی صورتت می ریزد...
و من هم دوستت دارم
بدون توجه به چتری که روی سرت گرفتی...!